خلاصه داستان
رها شده ، تنها و بدون هدف ، شما هرگز پس از طلاق والدین خود چنین انزوایی احساس نکرده اید. مادربزرگ شما ، روزهای شما را بی هدف در یک شهر زیبا در کنار اقیانوس می گذراند.
در طول یک قدم زدن در نیمه شب با یک آهنگ مرموز ، آواز ملودیک آژیر در ساحل ، شما را به دریا می کشاند ...
با این برخورد سرنوشت ساز ، سفر پذیرش خود ، دوستی و عشق شما آغاز می شود.
هاروکا - آژیر دریا
آژیر معمایی که انگار از رویا به نظر می رسد. او با صدای زیبا ، روحیه با شکوه و جو مرموز ، موسیقی شما می شود.
بعد از برخورد سرنوشت سازتان ، آیا دوباره با او ملاقات خواهید کرد؟ آیا دوستی بین شما دو شکوفا خواهد شد؟ یا شاید چیزی بیشتر شکوفا شود ...
نوبرا - دوشیزه حرم
دختری سخت کوش و سخت کوش که همیشه تنها می شود. فراتر از همدلی ، او به دلیل توانایی منحصر به فرد خود در درک دقیق آنچه همه احساس می کنند ، همیشه از اطرافیان خود دور می شود.
آیا شما کسی هستید که او می تواند سرانجام به روی او گشوده شود ، یا قرار است او برای همیشه تنها باشد؟
Aoi - دختر همسایه
پر جنب و جوش و اراده ، Aoi اولین اشعه آفتابی است که پس از حرکت خود مشاهده می کنید. هنگامی که اوضاع در تاریک ترین نقطه خود قرار دارد ، او به شما در کشیدن به نور کمک می کند - اما حتی خوش بین ترین افراد نیز لحظات شک دارند.
وقتی اوضاع تیره و تار شد ، آیا شما کسی هستید که می توانید او را نجات دهید یا اینکه او باید خودش مبارزه کند؟